توهمات کرگدن فهیم جیبی

۞هیچکس بی دامن تر نیست،اما پیش خلق... دیگران پوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم۞

توهمات کرگدن فهیم جیبی

۞هیچکس بی دامن تر نیست،اما پیش خلق... دیگران پوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم۞

یه سر به گذشته ای نه چندان خوش آیند...

 

یک دفتر یادداشت داشتم...هرچیز که می دیدم و خوشم می اومد توش می نوشتم...

از اخوان ثالث بگیر تا فروغ حتی تاگور ....امروز وقتی اتاقمو مرتب میکردم...(آره بابا...ما هم آره!!)دیدمش...

خیلی برام با نمک بود...

آقا من چقدر سیاه فکر می کردم....هنوز جمله های طلایی «به درک» و «فدای سرم» رو نمیدونستم...یعنی به کاربردش ایمان نداشتم...و حتی فکرش رو هم نمیکردم که  دیگه بشه انگیزه ای برای زندگی داشته باشم...

راستش هیچ امیدی به آینده نداشتم...

برنامم همین بود و بس: « خوش بگذرون...یا الان یا هیچ وقت...»

خودمونیم...خدا رو شکر که زیاد توی این برنامه پیشرفت نکردم....اگر نه به باد رفته بودم!!

یک تیکه از یکی از نوشته هامو مینویسم ( خدا « از » بده!!)  ...گمونم گویا تر باشه!!..

...........................................

خدایا چه کنم...در مقابلم تاریکیست و به دنبالم سکوت...

واعماق وجودم  سردابی که گهگاه با  حرکت موجودات کریه و مشمیز کننده از سکوت در می آید...

اگر سرنوشتی را با سرشت من عجین کرده ای که نتوانم تصرفی در  آن کنم... دیگر چه نیازی به آفریدن؟!!  تو از انسان انتظار داشتی درخت وار نگاهت کند؟!!...(برو بابا...)

.........................................

میبینی تورو خدا؟؟؟

تازه  همچین اراجیفی با همین تم جلو تر که  می رفت پیچیده تر هم میشد...

میبینی؟

الان که پشت سرم رو نگاه میکنم میگم آدمیزاد چقدر قابل انعطافه!!!... همه چیزش تغییر می کنه...یا جای گزین میشه...یا از بین میره...فقط  باورهایی میمونن که پشتوانه شون فکر بوده و نه احساس...مگر  احساسی که ریشه در تفکر داره...

راستی یه مطلب زیبا از « اسکار وایلد » توش دیدم...

براتون میگم...شاید به درد جوونایی مثل من بخوره!!( که خدا  قبل از اینکه لیاقتش رو بهشون بده یک فرشته رو اسیر اونها کرده...(بابا تواضع!!)

 

اسکار وایلد میگه:

(( ... بگذار این نکته آویزه ی گوش هوشت باشد که: هرکس آنچه را دوست دارد می کشد;

گروهی با نگاه...پاره ای با چرب زبانی... فرومایگان با بوسه...دریادلان با عقبگردی که نشان استغناست....

گروهی عشق خویش را در تابستان جوانی می کشند و برخی در هنگامه ی پیری...

زمانی که خزان در می زند گروهی گلوی معشوق خود را با پنجه های فولادین می فشارند و برخی با دستانی که از آنها زر می ریزد...

و آنها که مهربانتر یا دلرحم ترند دشنه به کار می برند. زیرا سرما ی مرگ را زودتر بر تن می نشاند.

برخی زمانی کوتاه دوست می دارند و پاره ای زمانی دیر پا....گروهی عشق را می فروشند و گروهی می خرند...

اما...

هرکس آنچه را دوست دارد میکشد و با آنچه از آن نفرت دارد کنار می آید...))

 

 

فکر کنم به اندازه کافی گویا باشه...

ای بابا...خودم رفتم تو کف!!

بعدا یه پی نوشت میزنم تنگش...فعلا من pause  ام...

 

نظرات 8 + ارسال نظر
امین 1385/03/25 ساعت 19:52 http://lonely.myblog.ir

سلام کرگدن جان.
بی تعارف میگم واقعا دست به قلم خوبی دار!

احسنت بر تو ای دوست عزیز!

ای بابا یه جور میگفتی منم بفهمم

گیلاسی 1385/03/26 ساعت 01:49

اقا باز خوبه متوجه اوضاع اون موقع شدی....ما به یه عده جوون که اون سن رو داتشن هی میگیم درست میشه...درست میشه ..اما باور ندارن..... این نوشته ها به درد این روزا م یخوره ...منم داشتم!! و کلی از انچه که بودم حیرت کردم!!!!
در کل خیلی قشنگ بود... قلمت عالیه برادر...
این عکس پایینیه کلی منو ترسوند...!!!!!

ممن هم کشتم.در مورد من صادقه!.اون چیزا ییو که دوست دارم دارم میکشم و با اونچیزایی که ازشون نفرت دارم.کنار اومدم.

حق با تو اه
آدمها اون چیزی رو جذب می کنن که ...
اما کاشکی بتونن نگهش دارن

سلام خسته نباشید.

یک بخش جدید تو وبلاگم راه انداختم به اسم تحلیل عکس.
لطفا سر بزنید و لطفا نظر بدید.
وقتی سر زدی متوجه می شی بین عکسها و متن ها فاصله زیادی افتاده است.
نمی دونم چرا اینطوری میشه , قبلا که تو پرشین بلاگ بودم اینطوری نمی شد.
شما با چه برنامه ای کامنت میگزارید.
من با front page
لطفا سر بزنید و راهنمایی کنید.

طاهره 1385/03/27 ساعت 10:23

یه زمانی از اینکه تغییرات اتفاق می افته ناراخت بودم
از اینکه چیزایی که داریم یه جوره دیگه میشن
ولی خالا یه چیزی رو خوب می دونم
انکه تغییر لازمه ی پیشرفته
پیشرفتت رو بهت تبریک میگم

نازنین 1385/03/27 ساعت 12:17 http://avang79.blogsky.com

سلام کرگدن مهربون!
منم مثل تو از این دفترها زیاد دارم توی یکی شعر نوشتم توی یکی سخنان نغز توی یکی خاطرات توی یکی وصیت نامه!
آره ..همه ما مثل هم هستیم وقتی به عقب برمی گردیم ونگاه می کنیم میگیم ای وای این منم؟من هنوز همون آدمم با همون افکار و آرزوها و نظرات؟ با همون طرز فکر؟
این گنجینه ها را نگهدار حفظشان کن خیلی به درد میخورد ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد