توهمات کرگدن فهیم جیبی

۞هیچکس بی دامن تر نیست،اما پیش خلق... دیگران پوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم۞

توهمات کرگدن فهیم جیبی

۞هیچکس بی دامن تر نیست،اما پیش خلق... دیگران پوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم۞

به هر حال با کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم  یه آپ کوچولو کنم که "من هم زنده ام!!"

این  پست فقط اون چیزایه که بیخود تو کله ام میچرخه و هی به درو دیوار میکوبه...

سال 86 هم اومد (خبر جدیدی نبود نه؟!)

همه یه سال بزرگ شدیم.... یه سال پیر شدیم...

داشتم فکر میکردم اگه تصمیم نمیگرفتم زندگی رو شرو کنم الان کجا بودم...

چه کار می کردم...

هیچ....

هیچ....

هیچ....

یه هیچ گنده.... نه اینکه بخوام بگم من الان خیلی موفقم...نه!

اما مسلما همون تفکری که من رو وادار کرد تصمیم به ازدواج بگیرم باعث خیلی چیزا شد....

اینکه درسمو تموم کنم...

کار پیدا کنم...

خونه بخرم...

خوشکلش کنم...

شبها با خیال یه زندگی شیرین مشترک ذهنمو قلقلک بدم...

یادمه همون موقعی که دوستان متاهلم مینالیدند

از اغراق آمیز بودن حرفاشون خنده ام می گرفت...

یادمه هروقت جاده تنگ میشد نا امید نمیشدم....

( یادمه میگفتم هی فلانی زندگی شاید همین باشد...)

یادمه این مساله چقدر ذهنمو مشغول کرده بود که: ((قناعت یعنی همین که هست خوبه... به همین راضی باش و زیاده خواهی نکن!!!)) چقدر مزحرفه...

و اینکه اگه معنیش اینه چرا اینقدر بهش سفارش میکنن!!!

ویادمه این حدیث از مولا که توی مترو خوندمش چقدر دلنشین و واقعبینانه قناعت رو ترجمه کرد که: "به آنچه داری شاکر باش و به آنچه میخواهی مشتاق..."

خدا رو شکر می کنم....

سال 86 سال پر از خیری برام بود...

دعا میکنم خدا هر سال من و ما و  همه ی ایرانی ها رو اونطوری که برامون بلاست قرارنده و نه حتی اون طور که فکر میکنیم خیر ما در اونه...

بلکه اونی که به خیر و صلاح ماست...

باور کن این بهترین دعا یه  که بلدم...