چشیای ناز مستش به یه غمزه خارم اشکو(کرد)...
بخدا کس که نادنت (نمیدونه)چه به روزگارم اشکو...
ای نه دست سرنوشتن که مو اند بی نوا بم...
که دل مو خار مهنت گل دست یارم اشکو...
جون خوش کسی ندیدن چون صورت جمیلش...
که گناه بت پرستی همه طرح و کارم اشکو....
ــــــــــــــــــــ
فکر نمیکردم...هیچوقت....که دنیا میتونه اینهمه زیبا باشه...
هرگز فکر نمیکردم....
سلام گلم
امیدوارم زندگیمون همیشه به این زیبایی بمونه...
و می دونم که می مونه...
چون من و تو همدیگرو داریم...
برای همیشه
شعر جونی ادنوشت همشهری . مه هم دورم از بندر . دردت افهمم.
پس تو هم مثل مه سنت شکنی ادکه . مه هم از تهران انتخاب اومکه.
اگه هیشن که مبارکت بشد . چه شخونده ممد روهنده . محله ما گل نو شواردن..دست خو بشورین که پلو شواردن . دعوتی یادت نرد . خوم ناتونم اما به داداماشو افرستم . نگران صورتت هم مبش . خوب ابی .
سلام
وقتی مینویسی نظر بده آدم از خودش خجالت میکشه بیاد بخونه و نظر نده ولی محض رضای خدا یه جورایی بنویس که غیر بندریها هم بتونن حال کنند امیدوارم به خواسته دلت برسی
سلام منم یه کرگدنم مثل خودت وبلاگ قشنگی داری
روح ابراهیم منصفی هم شاد.
کرگدنی کنار درای گم جنوب!
قربون لحجه بندریت خدا ابراهیم منصفی رو بیامورزه