توهمات کرگدن فهیم جیبی

۞هیچکس بی دامن تر نیست،اما پیش خلق... دیگران پوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم۞

توهمات کرگدن فهیم جیبی

۞هیچکس بی دامن تر نیست،اما پیش خلق... دیگران پوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم۞

یک آغل گرگ در لباس میش ....

نمیخوام تایید یا رد کنم...برخورد آذری ها رو...

اما میدونی؟

وقتی تاریخو شخم میزنیم...چی از توش در میاد؟

عربها جک میشن چون هیچوقت خودشونو ایرانی ندونستن...هنوز هم که هنوزه بعد از هر انفجار به رسم جشن خودشون چفیه و عقال میبندند...هنور هم ادعای استقلال الاهواز رو دارن...

از محمره(خرمشهر)تا شوش دانیال...(منظورم اینه که با این اوضاع دامنه ی تحریکشون برای استقلال طلبی از مملکت به شدت پایینه...)

یا آذری ها که توی تاریخ نشون دادن که ساکت نمیشینن...از مشروطه طلبی و قیام تبریز رو

از کتاب تاریخ راهنمایی یادمونه...

یا شمالیها که همیشه اولین جبهه حملات روسیه بودند ...بیشترین تاوانو هم دادن...

-----------------------

من هم معتقدم مرز بین مطایبه و استهزا باید واضح باشه...

همیشه گفتم...مسایلی مثل هزل یا طنز مخاطب عام داره...نویسنده همیشه باید این مرز رو حتی برای بیسوادترین و حتی نادون ترین افراد ( به صورت پر رنگ ) نشون بده...

اما  باید یه گروه رو اضافه کنم....کسایی که هنوز هم به دنبال دامن زدن به اختلافات قومی هستند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند.... اونها هم نباید بتونن از نوشته نویسنده دست آویز در

 بیارن که : «وا عشیرتا...وا قبیلتا..»... اختلافات قومی همیشه برای قدرتهای بزرگ  سود آوره.

باور کن این بحث همش تحریک کردن ماست  و اینکه فکر کنیم با پاره پاره کردن مادرمون ایران آزاد میشیم...

صحبت الان نیست...سالهاست که همینه...

یه مثال میزنم...اصفهان در مرکز ایرانه...هر کاری کنه باز هم نمیشه اون رو به کشور دیگه ای چسبوند...

خوب...تا حالا دقت کردی که برای اصفهانیها جوک از مرز خساست اونور تر نرفته؟

یا شیرازی ها...که اصلا جوک ندارن...

در عوض تا دلت بخواد در مورد اصیل ترین قوم ایرانی...ایل بختیاری...که پرچمدار مبارزه با استعمارانگلیس بوده هنوز هم که هنوزه این مسایل ادامه داره...درست از جنگ اول جهانی...

 

----------------------

میدونین...اما باز هم میگم....

در ویرانه ها فقط جغد لونه میکنه...

ایرانمون اگر ویرانه شده باز هم  هویت ماست....

همین مونده برامون...نگذاریم از رنگارنگی قومیتهامون  سوء استفاده شه...

جای بخشش نیست...نگذریم...

                                                 همین!

 

نظرات 11 + ارسال نظر

سلام..نمیکدونم کامنتم اومد یا نه...دو ساعت تایپ کردم واست...اگه نیومد دوباره میفرستم...

گفتم که :
واقعاً زشته که مردم یک مملکت، یه ملت اینجوری به جون هم بیفتن...واسه چیزایی که خودشون هم تو به وجود اومدن و داشتنش نقشی نداشتن... کی خواسته که ترک بشه یا اصفهانی یا تهرانی....اگه ما هوای همو نداشته باشیم کی قراره هوای ما رو داشته باشه؟ ... به نظر من که کار آذریکها درست بود...خشم فرو خفته‌ی خودشونو طی سالها توهین ابراز کردن...من که مادرم ترکه و بابام گیلانی و خودم هم که اصفهان زندگی می‌کنم...جای دیگه‌ای سراغ ندارین واسش جوک بگن که من برم از اونجا شوهر پیدا کنم؟ ... نمی‌دونم چی بگم والله... ولی شرمنده‌ی همه‌ی آذری‌های ایران... من که همیشه به خودم و به ایرانی بودنم افتخار می‌کنم...از هر قومی هم بودم باز افتخار می‌کردم که خون ایرانی تو رگامه... چه ترک بودم، چه لر، چه تهرانی، چه....خب دیگه زیاد داد و فریاد کردم...برم که: حرف زیاد است و وقت کوتاه و هوا هم که بارانیست... وقت داشتی یه سر هم به من بزن و شعرامو بخون...سرافرازمون می‌کنی...موفق باشی ... تا بعد...

ایرج 1385/03/27 ساعت 11:59

مطالبت جالب بود.بیشتر وقت بذاری فکرکنم بهتر هم بتونی بنویسی
میبوسمت

متاسفانه توی این جامعه بسته مانور طنزپردازی خیلی خیلی محدوده.هنوز اونقدر مردم ما با ظرفیت نشدن که فرق بین طنز .هجو با هزل رو بفهمن.

زدی تو خال.
پدرم میگه زمان مصدق که نفت ملی شد.
یکی از گروه هایی که مخالفت می کردند همین لرهای بختیاری بودند که به واسته سادگی شون و تبلیقات انگلیسی ها می گفتند:
تو که مهر علی در دلته
نفت ملی سی چنته ؟

امروزه تعداد افرادی که با دامن زدن به اختلافات قومی, از آب گل آلود ماهی می گیرند بسی بیشتر از گزشته است.



یه فکری برای وب لاگ ما بکن.
من بین خطوط نوشته هام فاصله نمیگزارم , اما دیدی چه قدر فاصله بین شون می افته.

وقتی ساده , مطلبم رو می نویسم اوضاع خوبه ولی وقتی HTML می نویسم اینجوری میشه.

ساحر 1385/03/27 ساعت 23:20 http://x-wolf.blogsky.com

سلام
مرسی که تو وبلاگم نظر دادی

روزی مردی عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد اما عقرب انگشت او را نیش زد .

مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب بار دیگر او را نیش زد . رهگذری او را

دید و پرسید : برای چه عقربی را که نیش می زند نجات میدهی ؟ مرد پاسخ داد : این طبیعت

عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم چرا باید مانع

عشق ورزیدن شوم فقط به این دلیل که عقرب طبیعتا نیش میزند ؟؟

روز خوش mr.wolf

دادی 1385/03/27 ساعت 23:35 http://nooredaroon.blogfa.com

سلام عزیز
بدان که موفقیت از ایمان و اعتقاد به درونت آغاز می شود.
موفق

تا حالا اینجوری به جکها نگاه نکرده بودم. حرف خیلی جالبیه و البته درست.
چرا به من سرنمیزنی؟

سلام کرگدنیوس حکیم

وبلاگ جالبی دارید .

سلام از اینکه به وبلاگم سر زدی ممنون .
امیدوارم بلا بدور باشه و هر چه زودتر حالتون خوب بشه !

محمود 1385/04/12 ساعت 13:05 http://aboaftab.blogsky.com/

درست میگی
ولی از نظر من فرهنگ رابطۀ مستقیمی با ثروت و امکانات مالی داره
به این هم توجه کن که امروز مملکت رو آذریها و اصفهانیها دست گرفتن.
خیلی سخته روی گنج خوابیده باشی و در فقر زندگی کنی و خوددار باشی؛ خیلی سخته.
در ضمن اگه کاریکاتوره رو دیده باشی میبینی که هیچ چیزی نبوده؛ دقیقاً هیچ چیز.
با این حال حق با توئه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد