توهمات کرگدن فهیم جیبی

۞هیچکس بی دامن تر نیست،اما پیش خلق... دیگران پوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم۞

توهمات کرگدن فهیم جیبی

۞هیچکس بی دامن تر نیست،اما پیش خلق... دیگران پوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم۞

نشخوار دوم: اون بطریو بذار سر جاش کرگدن!!!

 

 

مثل اینکه این مساله روز گم کردن معضل بزرگی شده ها....قول دادم به خودم که دیگه گمشون نکنم....

باید به فکر چیزای مهمتر از این...مثلا آینده خودم باشم...

شعور حکم می کنه....( هی...هی...هی....منظورم شعور به عنوان یه موجود خارجیه...چون نه وجودشو دارم نه ادعاشو..... به این میگن اعتماد به نفس!!! )

 

می گفتم.... شعور مستقیمابه تو  حکم می کنه....و آینده هم همه چیزو از تو می خواد....

به تو یاد میده..... به تو می چشونه... به تو حکم می کنه.... تو یک جمله: افسارت گردن خودته....!!

باید یاد بگیری که آینده رو چطور میشه لمس کرد...بویید....نفس کشید.... یا مثل یه شربت خنک تو گرمای تابستون بندر چشید....

 

موضوع ساده است...تو  تویی و محکوم و مجبور به خودت بودن....

بگذار روراست بهت بگم....هیچ اهرمی برای تغییر آینده دست تو ندادن الا خودتو.....

بدون....که چی هستی.....هیچ؟....یا همه.....یا این که کجای این طیف هستی....

 اینو هم بدون ... اونقدرها که فکر میکنی سنگ نیستی...

یعنی حتی تو هم گاهی لازمه که دلتو از قفس در بیاری ...خاکشو بتکونی.... و بعد از واکس زدن بگذاری سر جاش...

یا گاهی به کمک دستهات بیای....

میدونی که اونا لطفتو هرگز فراموش نمیکنن....و به موقع جبران می کنن... قسم می خورم.

همه اینا که گفتم به جای خودش...اما اینو هم بدون که گاهی لازمه که حتی جواب سلام خودتو هم ندی... 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد