یه بیت شعر نو (واحدش بیته؟...گازه؟...لقمه است....چیه؟ ) تو ذهنم می چرخه.... اونم تو این موقعیت که زندکی برای من توی مسخره ترین شرایطشه....
ثالث میگه :
هی فلانی .....زندگی شاید همین باشد!!
یعنی کل زندگی؟؟؟!! همه ارزشهای اخلاقی و غیر اخلاقیش؟!! همه این توی سرو کله هم زدنهای طول تاریخ برای پیشرفته تر شدن ملتها؟!!! اصلا خود پیشرفت؟!!!
....همش همین باشد؟!!
مسخره است اما غیر قابل باور نیست....
من کرگدنم و سر درد دارم....
سر درد دارم منی که کرگدنم....
من کرگدن دارای سری دردمند هستم...
این سری که درد داره مال منه....
وا..ا..ا..ا..ا..ا..ای..ی..ی..ی..ی..ی خدا..ا..ا..ا..ا..
این بازی جدید عجب بازی مزخرفیه!!
من دیگه بازی نمی کنم!!!