-
نشخوار شانزدهم : مکاشفاتی از مصحف سانتا کرگدن (ص)!!
1385/03/15 01:16
گاهی فکر می کنم ما یه دایره المعارفیم ...پر از نکات آموزنده...همه ی چیزای خوب رو میدونیم... اما عمل هم می کنیم؟ داشتم فکر هام رو زیر و رو می کردم....وبلاگم رو هم میخوندم...یه نیگاهمم به دفتر یادداشتم بود.... اه!! چقدر چیزای خوب خوب بلدم من!! اینکه چطور آدم با اخلاقی باشیم...؟ یا اینکه چطور از وقت خودمون بهره کامل...
-
گپ خصوصی.. ایوون...من و خدا..تنها..با یه لیوان چای داغ تو دست..!
1385/03/14 11:29
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ساعت 5 صبح....به جای مناجات..... به تقدیس من نیازی نیست....چرا که تقدسی در کار نیست... مرا تطهیر کن....می دانم می توانی... کدام ناپاکی ای را...
-
یک یادآوری کوچیک !!
1385/03/09 20:11
یه یاد اوری برای دوستانی که اقدامی نکردن http://kargadanefahim.blogsky.com/?PostID=46
-
نشخوار پانزدهم: قهرمان من.....
1385/03/09 13:34
من یه آدم خوب میشناسم سال 1358وقتی ازدواج کرد 24 سالش بوده 5 ماه بعد ایران وارد جنگ شد اون آدم خوب خونوادشو از آبادان به شیراز رسوند اما کنارشون نموند خاکش...مادرش....مادر همه ما....در حال احتضار بود... اون موقعها بسیج وجود نداشت که بشه برچسب خشک مقدس به جوون خوب زد ... اون موقعها ارتش به خوزستان نرفته بود تا جوون خوب...
-
ره آورد سفر به بندر عباس....
1385/03/04 10:20
سلام.. اما بعد در راستای سفر بندر عباس و پیرو اینکه خداوند متعال دست از سر کچل ما بر نمیداره: تا رسیدم خونه اقا جون مربوطه....چه عرض کنم....روز تغییر دکوراسیون بود!! و در این روز کاربرد یک کرگدن کاملا تعریف شده است...(چه بد!!) اینقدر گرد و خاگ خوردم که سینوزیتم عود کردو زمینگیر شدم... از این میترسم که به قولم به سمیه...
-
نشخوار چهاردهم: کمی خوششانسی بعد از اینهمه عمر سوخته!!
1385/02/30 10:59
عجب بساطی داریم .... به جون تو نباشه....به جون چهارتابچم که میخوام سر به تنشون نباشه میگم.... شانس این چند روزه بیداد کرده برام!! از تهران اومدم اهواز خراب شده که امتحان مهندسی پی بدم... ۱۰۰۰ کیلومتر راه اومدم اما خواب موندم سر امتحان نرفتم!! اونم درسی که استادش کلا یه بار منو دیده که تازه تو اون دیدنه بهش گفتم...
-
به قول خودت: اه..اه...اه!!
1385/02/27 00:45
تازه که آشنا شدیم با هم نه......... یه کم بعدش......... میخواستم مراتب احساسات کرگدنانمو بهت نشون بدم!! یه جوری که حساب کار دستت بیاد!! اما کی کار با نرم افزارهای گرافیک بلد بود؟!!! پس با اتو کد دست به کار شدم اهل فن میدونن که برای این کار حتی از paint هم ابتدایی تره!! نتیجش شد این دیگه.... میدونم... میدونم... واقعا...
-
فلش خیلی زیبا
1385/02/26 10:59
قانون..قانون...قانون... بله منم به قانون و حضور داشتنش توی زندگی روز مره معتقدم... اما گاهی جامعه اینو از ما نمیپذیره!! ای بابا اینم در مورد ایتالیاست!! شما چرا هرچی میبینین رو با مملکت خودتون کالیبره میکنین اخه!! http://www.infonegocio.com/xeron/bruno/yesno.html این رو برای عزیز ترین گذاشتمش برای سمیه ی مهربونم......
-
یک فلش زیبا
1385/02/26 02:08
این در مورد ایتالیاست... شما رو یاد چه کشور دیگه ای میندازه؟ هی...هی..!!! پای منو وسط نکش!! من کی گفتم ایران؟ عجبا!! حرف میذارن تو حلق آدم!! http://www.infonegocio.com/xeron/bruno/italy.html
-
نشخوار سیزدهم : با کرگدن و زیبا ترین تصمیم عمرش...
1385/02/24 23:58
نمی خوام حس ترحم کسی تحریک شه... نمی خوام احساس پوچی کنین که الان میمیریم!! نمی خوام توضیح واضحات بدم که مرگ از خدا هم بهمون نزدیکتره.... نیست؟ فقط تصور کن: وایسادی منتظر تاکسی...یه ماشین مثل باد از جلوت رد میشه....چندتا جوون توش دارن بلند بلند موزیکو همراهی می کنن...بالاخره تاکسی میرسه...و یک میدون پایینتر تو یک...
-
عکس من ؛ کرگدن...اونور کادر یه چیز خوبه...!!!!
1385/02/24 13:36
-
نشخواردوازدهم:چطور به یک کرگدن فهیم(!!) نقطه ضعفش را تفهیم کنیم؟
1385/02/23 02:38
آدمها رو نمیشه از روی قیافشون شناخت.... و حتی خیلی وقتها از رفتارشون با تو.... آخه من موندم!! که یه نفر چقدر میتونه بی چشم و رو باشه که تمام لطفها و زخمات بی منت و بی سود شخصی (و در یک کلام الاغ وار) تو رو نا دیده بگیره و کار کوچیکی رو که برات میکنه مدام توی سرت بزنه یا داستان الطاف بی پایانش به تو بشه قاپ قهوه خونه...
-
نشخوار یازدهم:این آیینه رو از جولوم ور دارین...مردم از روراستی!!
1385/02/23 02:25
گاهی فکر می کنم اگه یکی بیاد و من رو از پا آویزون کنه تازه دنیا دو مثل بقیه می بینم !! میدونی؟...من لج کردم... این از اون وقتاییه که میشینم و سیر برای خودم ناز می کنم!! تا بهم لبخند بزنم!! (جمله رو داری که؟....چیکار کنم ؟ خوب دو طرف داستان خود کرگدنمم دیگه..!!...بگذریم.... ) این همون موقعیه که بر میگردم و میگم( به...
-
نشخوار دهم: من (کرگدن) و سهراب رو کجا میبرین؟
1385/02/17 22:11
یه جایی خوندم: شعرا تو کتاب سهراب سپهری خوندن که نوشته بوده:رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید...اینو که دیده بودند شروع کرده بودند به تفسیر های ادبی شاخ و دم دار!! بعد ها یه بابایی از خود سپهری پرسیده بوده که منظورش چی بوده؟سپهری جواب میده که: هیچی بابا....وایساده بودم لب ساحل....یه رهگذری سیگارشو...
-
نشخوار نهم: کرگدنی در دام نوستالژی!!
1385/02/16 03:08
دیشب با سعید -دوستم- حرف میزدم... یا دیروز ... گفت: برنامت چیه؟ چیکا میخوای بکنی؟ راستی اون لیسانس کذایی تموم؟؟ بحثو عوض کردم... راستی از عباس و حمید چه خبر؟ گفت: از عباس بی خبرم...اما حمید میره سر کار....پول در میاره و برای آینده برنامه می ریزه... گفتم: خودت چی؟ - من؟ هیچی...فوق دیپلم برای کار کردن کم بود... من...
-
نشخوار هشتم: خط تولید و طرز مصرف یک کرگدن را رسم کنید!!
1385/02/14 04:37
یه شب تو خوابگاه...سه سال پیش بود فکر می کنم...این مال اون موقع هاست... ............................................................................................................................ امشب...نه...امروز ...ساعت ۳ صبح...خود به خود یه چیزی منو هل داد که برم بالا و با یکی از دوستام صحبت کنم.(بالا یعنی تخت...
-
نشخوار هفتم: دو راه برای ترقی دشمنای یک کرگدن!!
1385/02/10 15:57
میگم آینده نگری بد چیزی نیست ها!!!! این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم.... حالی کردیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!! .... چه حالی کردیم؟؟؟!! کجاش حال بود دیوونه؟؟ من چی میگم بابا؟!... این اتوبوس برای سوار کردن امثال من ساخته نشده....اگه شانس یار بشه و شیطون هم دست از سر ما ور داره دیگه ازش سواری نمی گیرم.... کی گفته زندگی همینه...
-
نشخوار ششم: ای کرگدن ارشاد شو !!
1385/02/10 15:53
یه بیت شعر نو (واحدش بیته؟...گازه؟...لقمه است....چیه؟ ) تو ذهنم می چرخه.... اونم تو این موقعیت که زندکی برای من توی مسخره ترین شرایطشه.... ثالث میگه : هی فلانی .....زندگی شاید همین باشد!! یعنی کل زندگی؟؟؟!! همه ارزشهای اخلاقی و غیر اخلاقیش؟!! همه این توی سرو کله هم زدنهای طول تاریخ برای پیشرفته تر شدن ملتها؟!!! اصلا...
-
نشخوار پنجم: آیا کرگدن از سوسک میترسه؟
1385/02/09 17:03
از هرچی میترسی میاد تا نزدیک نزدیکت و جا خوش می کنه... و چون جرات دور کردنشو از خودت نداری میاد و درست اینجات وامی سه و با سر میکوبه تو دماغت... این یه قضیۀ کلیه... نمی دونم از کی خوندم که : (( وقتی از چیزی می ترسی با ید خودتو بندازی توش... اون وقته که میفهمی چیزی که تو رو می ترسوند در واقع اونی نبود که اینقدر ذهنتو...
-
نشخوار چهارم: کی یک افسار کرگدن شیک برای فروش داره؟؟
1385/02/09 16:49
ای امان از جونورایی که ازاطرافم رد میشن...این مارمولکه دیگه نمی تونه تا سقف بالا بره...فقط تا پنجره... لبه پنجره چند تا نفس تازه می کنه و وقتی میخواد بالا تر بره تالاپی می افته روی زمین.... * * * یه کرگدن خوب که به خودش دروغ نمی تونه بگه... واقعیت اینه: (( این سقا خونۀ ما جایی برای شمع اضافی نداره)) فکر نکن این...
-
نشخوار سوم: درد دل با کرگدن توی آینه....
1385/02/09 16:43
نمیدونم می فهمی یا نه؟....اصلا دایره شعورت تو این شعاع جواب میده ؟... آره... من نفی نمی کنم که گاهی یک لیوان آب هندونه لازمه.... اما نه اینکه از سر صبح تا بوق سگ سرت تو جالیز باشه.... میدونی...من به تو می خندم وقتی برای رفع تنبلی برای خودت آب هندونه تجویز می کنی... یه تکون ...آها.... اینه ماهیو هر وقت از آب هندونه...
-
نشخوار دوم: اون بطریو بذار سر جاش کرگدن!!!
1385/02/09 16:41
مثل اینکه این مساله روز گم کردن معضل بزرگی شده ها....قول دادم به خودم که دیگه گمشون نکنم.... باید به فکر چیزای مهمتر از این...مثلا آینده خودم باشم... شعور حکم می کنه....( هی...هی...هی....منظورم شعور به عنوان یه موجود خارجیه...چون نه وجودشو دارم نه ادعاشو..... به این میگن اعتماد به نفس!!! ) می گفتم.... شعور مستقیمابه...
-
نشخوار اول: تابستان خود را چگونه گذراندید؟؟
1385/02/09 16:40
روزها از کجا شروع میشن؟؟.... چند بار بیدار شدن و نگاه به ساعت با چشم نیمه باز...ساعت 8... ساعت 5/9... ساعت15/10...و ساعت11... دیگه هر کاری کنی خوابت نمی بره... ساعت 5/11 به زحمت تن چسبیده به زمینتو که مثل حرکت یه جرثقیل کهنه دستی چرق چرق میکنه بلند می کنی و به زور خودتو تا دستشویی می کشونی تا سنت صبهگاهی رو با چند...